در بيشتر ادعيه - اين زبان هاى رمز زدا و رازگشاى اسرار آفرينش - دو پيش فرض ترديد ناپذير قابل مشاهده است :
1. نفوذ همه جانبه ى قدرت خداوند متعال در همه ى اجزاى خرد و كلان جهان هستى .
2. وابستگى تكامل و رشد انسان به تطبيق حركات آدم بر حركات تكوينى عالم .
در اين ميان ، نكته ى دوم جز در سايه ى تربيت الهى امكان پذير نخواهد بود ؛ از اين رو امام عليه السلام عرض مى كند : «لا أمر لى مع أمرك ، ماض فى حكمك.» كه به معناى تسليم محض و انقياد تام است . نيز در ادامه مى فرمايد : «لا أنال ما عندك الا بطاعتك.» و بدين ترتيب ، راه رسيدن به درجات قرب و رضوان و نعيم وصال را منحصر در اطاعت و فرمان پذيرى از حق سبحانه مى داند .
توضيح اين كه ، البته ما مى پنداريم اطاعت و بندگى خدا امرى قراردادى است و انسان ها فقط در يك سلسله كارهاى فيزيكى مكلف هستند و سرنوشت و موفقيت خود را در زندگى دنيوى ، جداى از اطاعت و بندگى او مى دانيم ، اما امام سجاد عليه السلام به تخطئه و رد اين پندار خام مى پردازد و عامل موفقيت را در كشاكش حيات پر از تزاحم و فراز و نشيب دنيوى و اخروى ، در گرو مشيت خداوند سبحان مى داند و اطاعت از خدا را همگام شدن با ساز و كار كارگاه هستى و هم سو شدن با فرآيند شكل گيرى پديده هاى زمينى و آسمانى معرفى مى كند .
روشن شدن اين رابطه ى بسيار دقيق ، شرح و بسط بيشترى را مى طلبد تا اذهان انس گرفته به روند شناخته شده ، متوجه قانون پر صلابت و فراگير محاكات و تطبيق نظام تشريع و عالم تكوين گردند ، ليكن به صورت كوتاه مى توان گفت كه اصولا قانون بر دو قسم است : قراردادى و تكوينى ، كه هر يك ويژگى هاى خاصى دارند . ويژگى قانون قراردادى اين است كه از كيفر آن مى توان گريخت ، ولى فرار از سرانجام احكام تكوينى غيرممكن است ، چرا كه عكس العمل آنها قهرى است ؛ از سوى ديگر ، احكامى كه فقط دادگاه مى تواند جرم آن را تعيين كند ، قابل تغيير و تبديل است ، ولى احكام تكوينى ابدى و تغيير ناپذيرند .
حضرت نيز در اين جا ، تخلف و گناه را از قبيل تخلف از امور تكوينى شمرده است كه نتيجه ى آن محروميت از نعمت هاى الهى است و محروميت از اين نعمت ها به معناى از دست دادن ظرفيت است ؛ بنابراين ، در صورت ارتكاب گناه ، سرانجام راه دسترسى به گنجينه هاى كمالات و دريافت ذخيره هاى ارزشمند جهان براى فرد مسدود خواهد شد و در مقابل ، صالحان و مطيعان با تمام ظرفيت وجودى خود ، از همه ى فضايل و موهبت ها و مقام ها برخوردار خواهند بود .
الهى ، أصبحت و أمسيت عبدا داخرا لك ، لا أملك لنفسى نفعا و لا ضرا الا بك ، أشهد بذلك على نفسى ، و أعترف بضعف قوتى و قلة حيلتى ، فأنجز لى ما وعدتنى ، و تمم لى ما آتيتنى ، فانى عبدك المسكين المستكين الضعيف الضرير الحقير المهين الفقير الخائف المستجير ؛
معبودا ! شب و روز را در حالى سپرى مى كنم كه كوچك و ناتوانم و به جز خواست و مشيت تو ، بر سود و زيان خود قدرت و اختيارى ندارم و بر آن چه عرض كردم ، خود گواهم و اقرار مى كنم كه توانمندى من اندك است و بر چاره جويى توانا نيستم ، پس آن چه را به من وعده فرموده اى ، محقق ساز و آن چه را عطا كرده اى ، به طور كامل ارزانى دار كه خود مى دانى من بنده اى مسكين و فروتن و ناتوان و پريشان حال و كوچك و حقير و فقير و ترسان و پناهنده ام.
................................