• بخشی از دعای 49
اللغه: عد از عدا به معنى تجاوز.
نعش: به معنى بلند بودن.
يعنى: اى خداى من رحمت فرست بر محمد و بر آل او و شفيع نما تو در معاصى من كرمت را و درگذر از گناهان من به عفو تو، و جزاء نده تو مرا جزائم از عقوبت تو، و وسيع كن بخشش خود را بر من و بزرگ نما مرا بپوشاندن خود و جاآور از براى من جاآوردن بزرگى كه زارى نموده است به سوى آن بزرگ بنده ى محتاج پس بلند نموده ى او را.
اللغه: خفير در اينجا به معنى پناه دهنده و مجير اگر چه به معنى طلب خير هم آمده است.
وجل: به معنى ترسيدن.
يعنى: اى خداى من نيست پناه دهنده ى از براى من از تو پس بايد پناه دهد
مرا عزت تو.
و نيست شفيعى از براى من به سوى تو پس بايد شفاعت كند از براى من فضل تو. و به تحقيق كه ترسانيده است مرا گناهان من پس البته بايد ايمن نمايد مرا عفو تو.
ختام: گاهى امر انسان به جائى رسد كه به هيچ جهت از جهات و به هيچ سبب از اسباب از براى خود فرض نكند كه تواند ربطى ميان خود، و خداى خود دهد حتى از آنهائيكه خدا آنها را شفعاء قرار داده است قطع دارد به عدم شفاعت آنها و در اين هنگام غير از توجه به حضرت رب العزت سببى نيست از براى او غير از ذات بارى پس اين نحو تضرع منافات ندارد كه از براى انسان شفعاء بوده باشد خصوصا اين نحو مقالات در دنيا است كه حاجت نداشته باشد به شفعاء در آخرت.
يعنى: پس نيست هر چه من تكلم نمودم به آن چيز از روى جهل من به بدى كار و شغل من.
و نيست فراموش نمودن مر آنچه كه سبقت گرفته از بديهاى كار من لكن از بابت اينكه هر آينه بشنود آسمان تو و آنچه در آن است و زمين تو و آنكه در زمين است چيزى را كه آشكار نمودم از براى تو از پشيمانى و ملتجى شدم به سوى
يعنى: پس نيست هر چه من تكلم نمودم به آن چيز از روى جهل من به بدى كار و شغل من.
و نيست فراموش نمودن مر آنچه كه سبقت گرفته از بديهاى كار من لكن از بابت اينكه هر آينه بشنود آسمان تو و آنچه در آن است و زمين تو و آنكه در زمين است چيزى را كه آشكار نمودم از براى تو از پشيمانى و ملتجى شدم به سوى
تو در آنچه ظاهر نمودم پس اميد است بر بعضى آنها به رحمت تو رحم نمايند مرا از براى بدى مكان من، يا اينكه برسد رقت و حزن از براى بدى حال من پس برسد مرا از او به دعائى كه شنواتر است از دعاى من، يا شفاعت لازم تو را و اكيدتر باشد از شفاعت من در نزد تو، بوده باشد به سبب آن شفاعت نجات من از غضب تو و رسيدن من به رضاى تو.
تبيين: سيد در شرح مى فرمايد چونكه مناسب از گناه بزرگ سكوت بود امام (ع) استدراك فرمود: به اين نطق كه از براى تحصيل شفعاء است نه اينكه از باب جهالت و كورى در آنچه كه واقع شده از ذنوب.
تو در آنچه ظاهر نمودم پس اميد است بر بعضى آنها به رحمت تو رحم نمايند مرا از براى بدى مكان من، يا اينكه برسد رقت و حزن از براى بدى حال من پس برسد مرا از او به دعائى كه شنواتر است از دعاى من، يا شفاعت لازم تو را و اكيدتر باشد از شفاعت من در نزد تو، بوده باشد به سبب آن شفاعت نجات من از غضب تو و رسيدن من به رضاى تو.
..........................