• بخشی از دعای 49
اللغه: ابد و سرمد اول عبارتست از چيزيكه اول نداشته باشد و ثانى عبارتست از چيزيكه آخر نداشته باشد،
حساب: شماره، آمد زمان.
التركيب: ثم از براى بيان مرتبه نه اينكه تاخير مكان، دو احتمال دارد، يكى اينكه مفعول فيه باشد از براى عامل مقدر در اين صورت عدد صفت مى شود از براى مصدر محذوف اى احمد حمدا عدد ما احاط احاطه جمله ى مضاف اليه او مى شود و احتمال ديگر مكان مرفوع باشد مبتداء و عدد مرفوع خبره.
شرح: حمد مال او است عوض هر نعمت كه از براى او است بر ما و تمام بندگان گذشتگان و آيندگان او حمد مى كنم او را حمدى كه باشد به مقدار عدد آنچه كه احاطه دارد علم او به آن از جميع اشياء يعنى لايحصى مقدار عدده و عوض هر يك از نعمت شماره نعمت اضعاف مضاعف لايزال بوده باشد تا يوم القيمه. ثناء مى كنم ثناء كردنى كه نهايه از براى مرتبه ى او نباشد و شماره از براى عدد او نباشد و به نهايت نرسد و زمان او تمام نشود.
توضيح: اين نحو ثناء كردن به حضرت بارى نه از باب مبالغه و اغراق باشد كه شبهه ى كذب است اگر چه او كذب محمود است به اصطلاح اهل بديع لكن ائمه عليهم الصلوه و السلام شان مباركشان اجل از اين مقام است بكله مراد به امثال اين عبارت عجز از ادراك كنه ثناء او است به نحوى كه مناسب كنه جلال عديم المثال او باشد و لذا حضرت خاتم انبياء عليه و على آله الف الف الصلوه و السلام و التحيه و الثناء مى فرمايد نمى توانم احاطه كنم ثناء بر تو را به علت اينكه خود ثناء خود كردى نه مقصود اين است كه عاجزم از ثناء به قدر اينكه فهميدم بلكه مرادم احاطه به كنه است فتامل.
...................