دعاى چهاردهم شكايتى است بر درگاه حضرت ايزدى كه حضرت سيدالساجدين عليه السلام طى آن نگرانى نهايى خود را با خداى سبحان در ميان گذارده ، از او طلب يارى مى كند .
نكته اى كه امام سجاد عليه السلام در اين دعا بر آن اصرار دارد ، نه تنها انتقام گرفتن از شخص ظالم و ستمگر است ، بلكه آموزه هاى بسيار بديع و دل نشين توحيدى را به خواننده مى آموزد كه در صورت توجه به آن ، غيظ و خشم او كاملا فرو مى نشيند و تمام توجه خود را به رحمت و تفضل خدا و پاداش اخروى دوخته و اهميت بيشترى به تهذيب خود از رذايل اخلاقى مى دهد .
يا من لا يخفى عليه أنباء المتظلمين ، و يا من لا يحتاج فى قصصهم الى شهادات الشاهدين ؛
اى خدايى كه اخبار ستم كشيدگان بر او پوشيده نيست و در دادرسى به سرگذشت مظلومان ، به گواهى شاهدان نيازمند نيست !
گستره ى صحيفه ى علم الهى
امام سجاد عليه السلام در اين فراز به درگاه خداوند عرضه مى دارد : خدايا ! تو بر مجموعه ى جريان زندگى من آگاهى . پس نه من محتاج بازگو كردن قصه ى خود هستم و نه رسيدگى تو به دادخواهى من نيازمند اقامه ى دعوى و تكشيل جلسه ى دادرسى و حضور شهود است ، بلكه علم ربوبى حضرتت شامل تمام وقايع است ؛ آن چنان كه تو از فاعل مباشر آگاه تر و به زمينه و علت هاى كار او بيناتر هستى ؛ يعنى ممكن است خود فاعل مباشر نداند كه چرا فلان كار از او صادر شد و چه بسا پس از عمل و ارتكاب جرم ، در حيرت است كه چگونه آن عمل اتفاق افتاد ، اما علم مطلق تو به ظاهر و باطن ذره ذره ى هستى قطعى و حتمى است .
از اين رو ، خدا به تمام آن چه در خشكى و دريا رخ دهد و حتى از سقوط يك برگ يا وجود كوچك ترين دانه ى خردل در ظلمات زمين آگاه است و خداوند متعال داراى كتابى است كه هر خرد و كلانى در آن حساب شده و ترتيب يافته است و آن كتاب ، صحيفه ى علم او است كه چيزى جز گستره ى هستى نيست و چون هيچ چيز از پهنه ى وجود خارج نمى باشد ، پس ذره ذره ى كائنات در قلمرو ديد مستقيم حضرت حق است .
بدين جهت امام عليه السلام مى فرمايد : خداوند متعال به آگاه شدن يا شهادت شهود نيازى ندارد و يارى او به مظلومان بس نزديك است ، چه در منظر حق قرار دارند.
........................