• بخشی از دعای 49
آن چنان بارانى باشد كه زنده نمائى به او چيزى كه مرده است، و برگردانى به او چيزى را كه فوت شده و بيرون آورى به او آنچه را كه آينده است و وسعت دهى تو به او در قوتهاى مردم، فرق ما بين فوت و موت بعد از اشتراك آنها در مطلق تلف آن است كه فوت آن است كه زمان قابل بود براتيان به آن لكن موجود نشد و موت آن است كه شى ء موجود بود بعد تلف شد مثلا در نبات ارض اول نمو نمود بعد خشكيد يا اينكه در اول بار نروئيد اول موت و ثانى فوت است و لذا گويند و عرض نمايند به خدا كه اول را زنده كن و ثانى را برگردان فتامل.
اللغه: تراكم بالاى هم.
هنيى ء: گوارا و تعب در آن نباشد.
مرى ء يعنى عاقبت او خوب باشد.
طبق: عموم و شمول. جلجل: صوت رعد، ملث: يعنى مقيم و دائم ودق: مطر، خلب: برق بى باران.
الاعراب: سحاب مفعول فيه است از براى سقى و طبق صفت او است.
يعنى: آب بده تو ما را از ابر پى درپى گواراى بى درد شامل شونده نيكو صدا دارنده هميشه نبوده باران و نبوده باشد بى باران برق او.
نكته: بعضى گفته اند: كه در وقتى كسى را كه تحيت فرستى بعد از آب خوردن به قول خود هنيى ء مرى ء به واسطه ى آن است كه اصل آشاميدن آب در وجود مضر است و بى نفع و لذا دعا كنيد از براى او كه آب آشاميد كه به او ضرر نرسد.
اللغه: مغيث صيغه ى اسم فاعل از غيث به معنى علف و نبات است.
مريع: به فتح ميم به معنى ارزان و وفور.
ممرع: اسم فاعل از امرع به معنى ارزانى، عزيز، كثير، نهيض علفى كه از زمين رويد و برپا شود از نهوض به معنى قام.
مهيض: از هاض به معنى مكسور و شكسته شده.
شرح: يعنى اى خداى من سيراب نما تو ما را بارانى كه روينده ى گياه باشد ارزان و ارزان كننده باشد بسيار واسع باشد و كثير كه برگردانى به سبب آن باران گياه روينده ايستاده را و ببندى به او شكسته را.
...................................