• بخشی از دعای شانزدهم
1- خداوند هر كس را كه پس از توكل به او، درباره فقرش شكایت به
پناه ده مرا از خوشحال نمودن دشمنان.
روايت شده است كه به ايوب عرض كردند كه: چه بر تو اشد بود در زمان بلا؟ فرمودند: شماتت اعداء به درستى كه اهل آتش صبر مى نمايند از عذاب آتش شايد اعداى ايشان بر ايشان شماتت نمايند.
و از نزول بلاء و از خوارى و تعب.
تغمد: پوشانيدن.
بطش: گرفتن از روى قوت.
جريره: جنايت نمودن.
اناه: مهلت دادن.
و الاخذ عطف بر قادر.
يعنى: بپوشان مرا در آنچه مطلع شدى تو بر آن از من به آنچه بپوشاند به او قادر بر گرفتن اگر نه حلم او بوده باشد و گيرندگى بر گناه اگر مهلت او نبود .
فضيحه فى دنياك فلا تقمنى مثله فى اخرتك
اللغه: فتنه از براى او معانى بسيار است گناه و مرض و عقوبت و اختبار و سوزانيدن و جنون.
لواذا: از لوذ به معنى التجاء و پناه گرفتن.
مقام: به فتح ميم و ضم ميم مصدر به معنى اقامه يا اسم مكان.
يعنى: هر گاه اراده نمائى به قومى آشوبى يا بدى را پس نجات ده مرا از او جهت پناه گرفتن به تو چون به پا نداشتى مرا در مقام رسوائى در دنياء خود پس بر پا مدار مرا مانند آن در آخرت خود.
يعنى: جفت ساز از جهت من اولهاى نعمتهاى خود را به آخرهاى آن و منافع گذشته را به تازه هاى آن، مدد نكن از جهت من مددى كه سخت شود با او قلب من، مبتلا نكن مرا به بليه ى كه برود براى او نيكوئى من، علامت نگذار مرا پستى كه كوچك نمايد براى آن مرتبه ى من و نه عيبى كه معلوم شود به جهت آن جاى من،
اللغه: قارعه كوبيدن و بليه و عذاب.
خسيس: پست و دون.
مد: كشيدن و مدد اعانت نمودن.
و مترسان مرا ترسانيدنى كه نااميد شوم به سبب آن و نه ترسى كه در دل من ترس درآيد نزد آن.
روع: ترسيدن.
بلس: نااميد شدن و نادم شدن، و حس: احساس نمودن.
بگرد آن هيبت و بزرگى مرا در ترسيدن و خوف مرا از عذر خواستن تو و ترسانيدن تو و خوف مرا نزد خواندن آيات تو.
اللغه: اعذار و انذار ترساندن و وعيد. و عذر و نذر حجه و تخويف.
حذر: ترسيدن. يعنى توفيق ده مرا كه از تخويف و وعيد تو ترسان باشم.
الهيبه: الاجلال و المخافه.
آباد كن شب مرا به بيدار كردن من در آن براى بندگى نمودن تو و تنها نمودن من به اطمينان به سوى تو.
و فرود آمدن حاجتهاى من به سوى تو و داد بى داد من و دعوى، و معركه من تو را است در آزاد كردن من از آتش تو و پناه دادن من از آنچه در آن است اهل آن از عذاب تو.
قوله و انزال و منازله عطف است بر سكون و غرض امام عليه السلام آن است كه من خود را مجرد ساختم و برهنه نمودم از هر چيزى وراء ذات مقدس تو غير از تو مرا كسى نيست و لذا با جنگ و دعوى دارم كه مرا بيامرزى جنگ كارزار عبد با خالق نظير لج و ناز نمودن طفل است با پدر و مادر و گرنه بنده را چه حد است كه منازله با مولاى خود نمايد.
و وانگذارى مرا در طغيان خودم و از حد خود بيرون رفتن من سرگردان عمه: اى تحير.
و نه در فرو رفتن من بى خبر تا روزگارى غرض از اين دو فقره آن است كه در معصيت و مخالفت كه داخل شدم نه از روى آن بود كه منكر خدائى تو بودم بلكه شيطان فريبم داد و خدعه نمود بر من در معصيت تو حال من مثل متحير و نادان است در معصيت نمودن مرا به سرگردانى و بى خبرى وانگذار كه در معصيت تو بمانم يا معصيت نمايم بلكه توفيق بده مرا كه اطاعت نمايم.
نگردان مرا سبب نصيحت از براى كسى كه قبول نصيحت مى كند و نه من محل عقوبت باشم از جهت عبرت گيرنده و نه امتحان باشم از جهت كسى
كه نظر كند چون انسان خردمند و عاقل بابناء جنس خود كه مبتلاء ببليه شد و ملتفت به او شود و در حال او تفكر نمايد خواهد پند و عبرت گرفت و سبب امتحان او خواهد شد و غرض آن است كه مرا سبب وعظ غير قرار نده و مرا مبتلاء به بليه نفرما.
مكر نكن به من در آنكه مكر مى كنى به آن، مكر در خلق به معنى خدعه است و فريب و در خداى مجازات به عقوبت و بليه است و مراد از اين كلام آن است كه عقاب مكن به آنچه جماعتى كه عقاب مى فرمائى.
بدل نكن مرا به غير من يعنى از صورتى به صورتى از جهت عذاب و عقوبه تغيير ندهى مرا شايد مراد حضرت حجه الله عجل الله سبحانه فرجه در دعاى شبهاى ماه مبارك رمضان مشهور است به دعاى شريف افتتاح نيز همين باشد و احتمال دارد كه مراد آن باشد كه سلطنت مرا به كسى ندهى.
تغيير نده به من اسم مرا يعنى از ديوان سعداء محو نمائى و در ديوان اشقياء
بنويسى.
تبديل نكنى از جهت من جسم مرا چنانچه آيه ى شريفه در وصف اهل آتش دارد كه: كلما نضجت جلودهم بدلنا هم جلود اغيرها.
يعنى مرا مورد استهزاء خلق خود قرار ندهى به عبارت اخرى معامله
نفرمائى با من معامله ى كسى كه مسخره ى او نمائى در دنيا و آخرت، اما در دنيا استدراج نمودن چنانچه معنى او را در سابق بيان نموده ام و همچنين در اين دعاء، و اما در آخرت بنمائى عمل مرا در آخرت به احسن وجوه و اعمال در وقت حاجت چونكه نزديك شوم امر فرمائى به باد كه او را متفرق سازد در هواء چنانچه قول او است: و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا اين به واسطه ى ريائى كه در عمل داخل كند.
يعنى: نه خدمت كننده مگر از جهت خوشنوديهاى تو و خدمت گرفته نشوم مگر به انتقام كشيدن از جهت تو.
مهن: در لغت به معنى ضعف و حقارت و ذلت است و در اين جا به معنى استعمال است.
.............................
دعاى آن حضرت عليه السلام است هنگامى كه روزى
o خدايا، مرا بر ختم كتاب خود يارى دادى، كتابى كه به عنوان نور
از دعاهاى امام عليه السلام است در پناه بردن (به خدا) از سختى ها و
هنگامى كه آن بزرگوار از خداى متعال درخواست گذشت از خطاها يا
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.