بدانكه دون مقابل فوق است و گاهى اطلاق شود به معنى قبل و ظاهر در مقام دون به معنى غير و سوى باشد.
ايقاظ: از اين كلام چنان فهميده مى شود كه اگر خداى عزوجل بخواهد عفو نمايد مى تواند اگر چه در حقوق مردمان و حق ناس باشد و اين به حسب ظاهر منافات به عدل او دارد لكن مى گوئيم كه: اگر خدا عفو نمايد حتى حقوق مردمان را لابد است به مقتضى عدل او را از حق ناس نجات دهد و يا
اينكه صاحب او راضى شود از آن چونكه حاجت ندارد و از اهل بهشت است بدان كه ذكر نموده ام كه دون در لغت عرب به معنى تحت مقابل فوقست و گفتم در مقام مناسب است كه دون به معنى غير و سوى باشد لكن الان مى گوئيم كه دون به معنى خود باشد يعنى كه در تحت عفو تو باشد و عفو تو فوق باشد او را نجات نيست زيرا كه عفو شامل او نخواهد بود.
اى بى نياز بى نيازان، اضافه ى غنى به سوى اغنياء از باب دلالت آن است كه او بزرگ و رئيس ايشان است نظير ملك الملوك و غريب الغرباء، و مولى الموالى.
هاء: حرف تنبيه است و او را داخل كنند بر جمله ى اسميه ى خاليه از اسم اشاره از براى بيدار نمودن مخاطب از غفلت تا القاء كلام به او نمايند و در اين مقام خطاب به حضرت احديت جل اسمه است و او منزه است از غفلت و سهو پس آوردن حرف تنبيه از براى استغاثه و الحاح نمودن و تضرعست و عرض نمودن است كه ما بندگان توايم پيش و مقابل توايم.
و من محتاجترين محتاجانم به سوى تو، غرض از اين كلام آن است كه همه ما بنده ى تو و محتاج به توايم و لكن من فقر و احتياجم از ديگران بيشتر است و لذا خود را تخصيص داد از ديگران.
جبر: اصلاح نمودن.
...........................