اللغه: جعل از براى او معانى عديده است گاه استعمال مى شود به معنى طفق و صار در اين مقام لازم است و در مرتبه ى ديگر به معنى اوجد در اين وقت متعدى است به يك مفعول و در مرتبه ى سيم به معنى صيرورت در اين وقت متعدى به دو مفعولست و مقام از قبيل سيم است.
روح: عبارت است از آن چيزيكه حركت متحرك به او است يعنى زندگانى بنابراين نسخه حاجت دارد به حذف مضاف يعنى صاحب روح و در بعضى از نسخ بدل روح زوج بزاء معجمه به معنى جفت و نوع و انيس و قرين.
قوت: يعنى خوردنى.
رزق: به معنى روزى و او به معنى قوت يا قريب او است.
التركيب: من زاد و من نقص مفعول به است مقدم بر فاعل شده است كه ناقص و زايد باشد.
شرح: يعنى گردانيده است از براى هر صاحب روح از مخلوق قوت
معلوم مقسوم از روزى خود كم نمى كند كم كننده ى كسى را كه خدا زياد كرده است و زياد نمى كند زيادكننده ى كسى را كه خداى كم كرده است به عباره اخرى اگر مقدر اوضيق معيشت باشد ديگرى قادر نيست كه مبدل به سعه كند و همچنين عكس.
.......................