روى گردانى خدا از بنده سخت ترين وضعيت را در زندگى انسان به دنبال مى آورد ، چه آن كه در اين صورت هيچ پناه گاه مطمئن و مركز امنى براى او وجود ندارد و از شش جهت هدف تمام بلاها و گرفتارى هاى دنيوى قرار مى گيرد و در انجام محرمات و ترك واجبات ، توفيق از كف مى دهد و دست به كارهايى مى زند كه خطر دنيا و آخرت و ناخشنودى مردمان را در پى دارد .
شايد نتوان هيچ در به درى و بيچارگى را هم سنگ آن دانست . حتى اگر فرض شود اربابى ، برده ى ناتوانى را از خدمت خود براند و او به هر سوى كه روى كند ، رانده شود و افتان و خيزان و با تن خاك آلود و خون چكان ، به كنجى بخزد و در چنگال مرگ جان سپرد ، حال اين برده ى ناتوان هرگز قابل مقايسه با كسى كه خداوند سبحان او را به خود واگذارد كرده است ، نخواهد بود .
آن كه از درگاه خدا طرد شده است ، تمام عناصر نظام هستى با او در تضاد خواهد بود ، چون اجزاى هستى از خرد و كلان ، همگى ، به سوى حضرت حق روان اند و سر در خط فرمان هستى بخشى دارند كه هندسه ى وجودى و جغرافياى آغاز و پايان همه چيز را ترسيم فرموده است . از اين رو ، انسان بايد با علم و اختيار همان طريق را كه فلك و ملك و عالم عناصر سالك آن بوده و بر حسب آن شاكله ى دستگاه صنع شكل پذيرفت است ، برگزيند و به همان سوى روان گردد .
ولى كسى كه در خط طغيان و كج راهى و بر خلاف تمامى موجودات سير مى كند و مسير او با راه همگان تفاوت دارد ، اگر به ظاهر زندگى را ادامه مى دهد ، ولى در وضعيتى قرار دارد كه هر لحظه مورد تهديد است و هيچ فريادرسى ندارد.
از اين رو ، امام سجاد عليه السلام در اين فراز لحن دعا را چنان قرار داده كه رحمت حق را جلب كند و از اين بلا در امان باشد ، لذا عرض مى كند : من به تو گراييده ام ، پس دست رد بر پيشانى من مزن و در برابر تو به نياز ايستاده ام و نام تو غفور و رحيم است ؛ پس رحمتت را شامل حالم نما . در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است : «اگر كسى رابطه ى خود را با خالق قطع كند و به مخلوق متوجه كند ، خداوند متعال درباره ى او مى فرمايد : «قطعت أسباب السماوات و أسباب الأرض من دونه». اين بدان معنا است كه نه تنها رابطه ى او با خدا قطع مى شود ، بلكه به فرمان الهى تمامى عناصر هستى او را رها مى كنند و در دايره ى وجود ، غريب و تنها مى ماند .
قد ترى – يا الهى – فيض دمعى من خيفتك ، و وجيب قلبى من خشيتك ، و انتقاض جوارحى من هيبتك ، كل ذلك حياء منك لسوء عملى ، و لذاك خمد صوتى عن الجأر اليك ، و كل لسانى عن مناجاتك ؛
اى معبود من ! مى نگرى كه چگونه سرشكم از ترس تو روان و دلم از بيم تو هراسان و اندامم از هيبت حضرتت لرزان است ، اينها همگى ره آورد شرمسارى من از بدى اعمالم مى باشد و از اين سبب صدايم گرفته و زبانم در مناجات با تو كند شده است.
...........................