بود از دعاى آن بزرگوار فلك مقدار عليه سلام الله الملك الغفار از براى همسايگان خود و دوستان خود هر گاه ياد مى كرد آنها را.
بدان اى عزيز كه همسايگان را حقى است كه به وصف نيايد مروى است از جناب رسول خدا (ص) كه فرمود كه: جبرئيل هر وقت نزد من مى آمد مرا وصيت در حق همسايه مى نمود آن قدر كه من گمان نمودم كه همسايه ارث مى برد، و در حق اولياء خصايص و اوصاف وارد است و اين اولياء عبارت از شيعيانند مطلقا و لو فاسق باشند.
اللغه: تولى مباشر شدن در امر جيران همسايگان و آن يا محدود به عرف است يا تا چهل خانه، موالى جمع مولى به معنى دوست،
منابذين: از نبذ به معنى انداختن.
الاعراب: العارفين و المنابذين صفت موالى، بافضل متعلق به تولى.
شرح: يعنى مباشر نما تو مرا در امر همسايگان و دوستان من كه شناسايانند به حق ما و جنگ كنندگان اند با دشمنان ما به خوبترين ولايت تو.
اللغه: ارفاق از رفق به معنى همراهى و كمك.
سد: بستن.
خله: به فتح حاجت.
مواسات: معاونت.
عورات: جمع عوره چيزى كه خفايش راجح است مطلقا.
ماعون: مطلق ما يحتاج خانه است.
تعهد: وارسى نمودن. عود از عايده: نفع.
جده: غنا و توانگرى.
الاعراب: فى ارفاق متعلق بوفقهم و تعلق بتولنى يا بافضل بعيد است و سد خله و ساير فقرات معطوفند.
شرح: يعنى توفيق بده آنها را به بر پا نمودن طريقه ى تو و گرفتن خوبيهاى ادب تو در همراهى با ضعيف ايشان و اصلاح حاجت ايشان و ديدار بيمار ايشان و راه نمودن به طلب رشدكننده ى ايشان، و نصيحت كردن مشورت كننده ى ايشان، و ديدن آنكه از سفر آيد از ايشان، و پنهان نمودن راز ايشان و پوشيدن ناموس ايشان، و كمك نمودن مظلوم ايشان، و نيكوئى سلوك با ايشان به ماعون و نفع بغناء و افضال، و اعطاء نمودن چيزى كه واجب است از براى آنها پيش از طلب ايشان.
.............................