• بخشی از دعای 49
پس گوئيم: مذموم از اوصاف با قيود ايشان است نه مطلقا با قيود ايشان را دور كند از رحمت حق و قريب كند به سخط او تا قيود نباشد چه مذمتى.
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دشت خراب آبادم
حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: سه چيز است كه هيچكس از او خالى نيست از پيغمبر و دون او يكى از آن حسد است مگر اينكه مومن حسد خود را به لسان ظاهر نكند، و اين اوصاف ذميمه كه گفتيم با قيود مذموم است اسباب آن قيود از امور خارجيه كه در كتب اخلاق نوشته شده است با معالجات او در تندى وحدت غضب مومن، روايت كند صدوق از ابن اذينه از حضرت امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق (ع) نقل نمود كه: ما نشسته بوديم خدمت حضرت صادق عليه السلام اسم شخصى از اصحاب ما ذكر شد گفتيم: تند است فرمود: علامت مومن آن است كه در او حدت باشد، ما عرض نموديم: عامه ى اصحاب ما در آنها حدت است حضرت فرمودند: وقتى كه خلاق عالم خلق ارواح نمود در عالم ذر، امر فرمود: اصحاب يمين را كه شما آنها هستيد كه داخل آتش شويد پس ايشان داخل آتش شدند، پس رسيد ايشان را و هيچ اين تيزى و تندى از آن و هيچ است و امر فرمود: اصحاب شمال را كه ايشان مخالفين هستند اينكه داخل آتش شويد ايشان داخل نشدند، پس از جهت اين است كه در ايشان سمت است و وقار.
اللغه: شكاسه: بدى و صعب.
خلق: بضم خاء طبيعت.
الحاح: ملازمه كردن و اصرار كردن و لجاجت داشتن.
شهوت: حركت نفس از براى طلب ملائمات خود به عبارت اخرى ميل نفس به اشيائى كه موجب تقويت روح گردد و ملائم با او باشد.
.........................