• بخشی از دعای 49
فاء اول از براى ترتيب و دويم از براى سببيت است و كم خبريه است به معنى كثير مبتداء محذوف كلمه ى من جنسيه است.
شهرت: به معنى علن و آشكار بودن.
عائبه: بالعين مصدر مثل عاقبت چيزى است كه موجب عيب شود.
شايبه: به تقديم ياء بر باء جمع او شوائب به معنى چرك و قذر.
المام: به معنى نازل شدن و مباشرت نمودن، شنار عيب و عار.
يعنى: اى خدا پس از براى تو است ستايش پس چه بسيار از عيبى كه پوشانيدى او را بر من پس رسوا ننمودى مر او چه بسيار از گناهى كه پوشانيده او را بر من پس معروف و هويدا نساختى مرا و بسادنس و قذرى كه من متعرض و تصاحب او نمودم پس تو پاره ننمودى از من پرده ى آن دنسرا و در گردنم نينداختى ناخوشى عيب او را.
اللغه: ابداء اظهار نمودن.
سواه: جمع سوئه بديها.
حسده: جمع مكسر حاسد يعنى اظهار نكردى بدى او را براى كسى كه جستجو مى نمايد عيب مرا از همسايگان و حسودان نعمت تو در نزد من، علت تخصيص همسايگان به التماس عيب از براى آن است كه حسود آنها زيادتر است از غير گفته اند حسد در سه فرقه از مردمان است همسايه در منزل، و شريك در عمل، اقارب در نسب.
پس منع ننمود مرا اين الطاف تو از روان شدن من به سوى بدى آنچه كه دريافتى از من.
پس كيست نادان تر از من اى خداى من به صلاح خود و كيست غافلتر از من از نصيب خود و كيست دورتر از من از اصلاح نمودن نفس خود هنگامى كه صرف مى كنم من آنچه جارى ساخته ى بر من از روزى خود در آنچه نهى فرمودى
پس كيست نادان تر از من اى خداى من به صلاح خود و كيست غافلتر از من از نصيب خود و كيست دورتر از من از اصلاح نمودن نفس خود هنگامى كه صرف مى كنم من آنچه جارى ساخته ى بر من از روزى خود در آنچه نهى فرمودى
تو مرا از او نه.
مقصود آن است كه حقيقت من اجهل و اغفل و ابعدم بلكه اينكه خلاف عقل نموده ام گويا مثل آنهايم چگونه چنين نباشد بعد از اينكه خالق سرمايه دهد به جهت صرف در طاعت بنده او را در غير آن مورد صرف نمايد.
بدان كه شكر خداى عزوجل آن است كه آنچه انعام بر عبد نموده است از جوارح و روزى او را در اعمال نيكو و طاعت و بندگى صرف كند و گرنه كفران نعمت است و خواهد بر او به واسطه ى كفران عذاب و بليه واقع شد.
.........................